پيام دوستان
+
[تلگرام]
*تلنگر*
خوب است آدمي
جوري زندگي کند که آمدنش
چيزي به اين دنيا اضافه کند…
و رفتنش چيزي از آن کم …!
حضور آدمي بايد وزني در اين دنيا داشته باشد...
بايد که جاي پايش در اين دنيا بماند
آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنيا برود.
نيامده ايم تا جمع کنيم
آمده ايم تا ببخشيم،
آمده ايم تا عشق را ؛
ايمان را ؛
دوستي را ؛
با ديگران قسمت کنيم و غني برويم
آمده ايم تا جاي خالي را پر کنيم...
که فقط و فقط با وجود ما پر ميشود و بس!
بي حضور ما نمايش زندگي چيزي کم داشت...
آمده يم تا بازيگر خوب صحنه زندگي خود باشيم.
همابانو
103/8/15
انديشه نگار
@};- بسيار زيبا .
*قاصدك*
@};-
شبستان نور
ممنون از لطفتون
.: ام فاطمه :.
بسيار عالي :) چه عکس نازي =)@};-
+
داشتم در آرامگاه پارسي يار چرخي مي زدم و پروفايل ها و وبلاگ هاي خاموششان را نگاهي مي کردم.
با خودم گفتم اين خانه هاي خالي از سکنه، زماني ساکناني داشته اما حالا جز آثاري، از آنها هيچ باقي نمانده است.
*مي دانم که اين خانه هم زماني بي سکنه مي شود و ما مسافران ديار ديگر مي شويم و در آنجا حسرت ها خواهيم خورد براي روزهايي که ساکن اين خانه ها بوده ايم .*
حالا که فکرش را مي کنم مي بينم چقدر دلم ...
در انتظار آفتاب
103/8/12
براي ساکنان اين خانه هاي مجازي تنگ شده و چقدر حس غريبي دارم. کاش ميشد برگشت به همان زمان ها که همسايه بوديم و هر روز يا هفته اي يک روز حداقل همديگر را ملاقات مي کرديم و احوال يکديگر را مي پرسيديم.
مي خنديديم و يا گاهي اوقات گريه مي کرديم با هم. شادي روحتان اي دوستان عزيز تر از جان در اين دومين روز محرم الحرام صلواتي هديه مي کنم و آرزو مي کنم همين امروز همنشين سفره ي ارباب بي کفنتان اباعبدالله الحسين باشيد.
+
من غزل بودم، رهايم کرد دستي ناتمام
شاه شطرنجي که تا آخر همان سرباز ماند
.
از بهاي عشق پرسيدم، نوشتي: آه و اشک
پاسخت امّا ميان هالهاي از راز ماند
.
محمّد عابديني
#به_وقت_شعر
كيوان گيتي نژاد و
103/4/7
دلم رازي نالان و غمگين سر داده بود. لاجرم بر ماندن يا رفتني غريب سخن مي گفت همي. يار خوش زبان من اما داغ يار بر بالين ديده بود. زمهرير عاشق شد در پي تقدير و صحراي احمر مدني در خفا بايد مي بود. حال من حال غريبي ست اين روزا هم در ماندن هم در رفتن مخير گشته بود دلم تنگ ميشود براي آن يار جاني ندا آمد که حيدر با تو پيمان بسته بود مي روي اي خوش روان هجرت بنماي اما يار بايد بايد ني تمود
+
عمريست عاشقت شده اين مرد بي قرار
اين مرد زخم خورده ي شيداي سوخته
#تک_بيت
#خط_خودکاري
محمّد عابديني
دبيرستان انصاري
103/4/5
+
مي دوني خشک بري خيس برگردي يعني چي؟
#سفير_انگليس
دبيرستان انصاري
103/4/5
+
امام باقر (عليهالسّلام) فرمود:
صبر دو صورت است:
صبر بر بلا که خوب و نيکو است
ولي بهترين اين دو صبر دوري از حرام است.
كيوان گيتي نژاد و
103/3/28
+
در #راهپيمايي دشمنان خارجي و در #انتخابات دشمنان داخلي را از مرزهاي #انقلاب دور خواهيم کرد إنشاءالله.
و آنروز يقيناً خواهد آمد که اين پاهاي گامبرداشته در مسير راهپيمايي و اين دستهاي قلمزده در برگههاي رأي در عرصه محاسبه الهي به فريادمان ميرسند.
كيوان گيتي نژاد و
103/3/28
مهم اين است که با دست بنويسي با سر برداري با دل جذب کني با جان دفاع کني و هر دو را باغيرت ابدي کني اگر در اين راه به او سپاري با جان امضا اش کني با آبرو هضم اش کني بي پروا به آستان حيدري اش دل بدهي جانت را تسليم باورت کني اين باور را به زينت عشق ابدي کني اين ميشود معامله قرن مکتب حيدري که ميعادگاه و نتيجه اش در صحراي احمر به علمداري حيدرثاني و به غيرت ذوليميني و يسارايي حيدريون نماد ملي ما ميشود
+
از دست خودم شکسته شد بال خودم
عمريست شدم اسيرِ چنگال خودم
من گم شده ام، نيست کسي دنبالم
بايد بروم خودم به دنبال خودم
محمّد عابديني
كيوان گيتي نژاد و
103/3/28
+
خيلي وقت است نيامده ام به پابوست
گنبد زرين تو چند سالي هست كه در قاب چشمانم نيامده اند،
دلم براي حضور مهربان تو تنگ است،
اين عطر حضور
از نزديكيهاي دربهاي ورودي آستانت كه نه،
از همان ايستگاه قطار در مبدأحركت،
حس مي شود
و تو چقدر مهرباني و ميهمان نواز،
كه همه در بارگاه تو جاي خود را
پيدا مي كنند،
حتي در خاصترين اوقات سال
هيچكس براي زيارت تو بدون جا نمي ماند،
*دلم براي كبوتران حرمت، تنگ است...*
كيوان گيتي نژاد و
103/3/21
دوستانم مرا به آستانت آوردند. به همين آساني مي توان به زيارتت آمد، با يك جمله از تمام وجود:* اللهم صل علي، علي ابن موسي الرضا المرتضي......... الامام الشهيد.... يا امام رضا مي داني كه هر وقت اين نواي زيباي استاد را مي شنوم كه جملات بالا را مي خوانند، دلم از صد كبوتر عاشق و زائرت، عاشقتر به سويت پر مي كشد....... مي دانم كه مي داني.....
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم/ ور تو بگوييم که ني ني شکنم شکر برم/
آمدهام چو عقل و جان از همه ديدهها نهان / تا سوي جان و ديدگان مشعله نظر برم
اگه دنبال يه وکيل حرفه اي هستي که فقط در حوزه تخصصي که پرونده داري کار کنه حتما به ما سر بزنيد https://naadoffice.com/
اي کاش ميشد يک روز تو صحراي احمر تحسين ام کني و به پيشواز بياي نه براي دلداري براي راهي شدن به جايي که عمري حسرت آن را داشتم حسرت مولايم حسرت داداشم و بيان اينکه سردار خيلي خسته ام با بودن تو کنارم هوايي نميشم شکوه از ناملايمات که باعث شدند آرزو کنم گمنام و به دور از خاک وطن آغشته به شهادت بشم و در گمنامي تمام بمونم تا روزي که بي هويتي ام باشد
كيوان گيتي نژاد و
103/2/31
كيوان گيتي نژاد و
103/2/22
بسم الله الرحمن الرحيم السلام عليک يا اهل بيت النبوه و موضع الرساله و مختلف ملائکه و محبت العلم و معدن الرحمه و خزان العلم و منته الحلم و الاصول الکرم و قاده الامم و اوليا النعم و الناصر الابرار و دعائم الاخيار و سلاله النبيين و سفته المرسلين و عترت الخيرت الرب العالمين و الرحمت الله و برکاته
شهادت پي دهم به پيامبري رسول الله الحمد مصطفي و پنج تن آل ابا و شجره تابناک ولايت و امامت به ولايت حيدرکرار و ساقه مستحکم شجره تابناک ولايت الاميرالمومنين علي ابن ابي الغالب و دوازده معصوم و ثمره تابناک اين شجره تنومند و بزرگ ولايت الامام ات به ولايت ولي الله الحي الامام المصلح و العبد عابد و سيد و شريف ابالمصطفي آيت الله العظمي المرجع جامع الشرايط ديني و
ولي مطلق جميع مسلمين عالم و آزاديخواهان جهان و عدالت ورزان پيرو خط ولايت و امامت که نگين آزاديخواهي عالم و منتقم الامام الحسين ع که نور جاويد و سايه اقتدارش عالم را محو آن بصيرت و حلم و منش و باور ديني و سلحشوري و آزاديخواهي او ساخته و نگين ولايت را از وجود پربرکت اوست که به زودي سايه مبارک او را برسرشان خواهيم ديد و شکر گزار نعمت افزون و خواهيم شد
كيوان گيتي نژاد و
103/2/17
فرازي از زندگي نامه شهيد گمنام کيوان گيتي نژاد او بي بها بود در اين شهر همه سخن از گنه بي بهايي او مي گفتند کسي نبود او را بر روي خزه ها يا مغيلان صحرا حتي تحمل ديدن آورد او رفت روزي و شهيد شد و نه جسم اش ماند نه پلاک اش از بس وحشت داشت که مبادا اسم حراش آتش به خرمن آن دوستان غريبي که حتي او حاظر نبود از براي بدنامي شان جنازه اش را حمل کنند چه برسد نامش اين
شد که اين شهيد از خدا خواست تکه تکه گوشت قيمه شده اش خونش را هم به دست دوستان اش آغشته نشود تا مبادا اين نيستي مانده بر دستان دوستان با مرامش مايه دردسر و حرف براي ايشان شود و جاي او در خاک دوستان موجي بدنامي خانه دوستان خوش خط و خالش شود سالها در خاک دشمن ماند و روز آزادي فلسطين تکه هاي استخواني که بوي غربت اش همه دشت را پر کرده بود گمنام در چاله اي دفن شد کس نفهميد او جنازه کيوان است
كيوان گيتي نژاد و
103/2/12
شهادتم را همسرم جاري کند و همين چند خط را که همه آن را از ببرند به خاک مشغول به تجزيه جنازه بي لحد و چون ترکش پخش در هر گوشه از خاک غزه باروري ساز اما نه به عنوان علف حرز که مي رويد از آن که درختي بر سر هر تکه از پيکرم چون سرو و انار و سيب اما غير ممنوعه نمادي از ستمگر ل کشي و مظلوم نوازي تعبيرش دار
كيوان گيتي نژاد و
103/2/12
هيد گمنام کيوان گيتي نژاد رسته سرباز بي پلاک با هويت هيچ و بي مايه خدايا هرچه اعداد بي پايان بداري رفيقان را مرا بر نقطه انجماد از هيچ به منفي بينهايت هدايت و علائم کن که از اين پس براي هيچ بودنم بيمه اختيار مي کنم و بي بيمه به جايي پا نمي گذارم که هيچي خود را به قيمت بخث و به پوچي دشمنان و ظالمين يه حدر ندهم